اکران و تحلیل روانشناختی فیلم جوکر
آدرس کوتاه: https://psychevent.ir/?p=24476اطلاعات تماس
مشخصات دوره
معرفی دوره
اکران و تحلیل روانشناختی فیلم جوکر
تاریخ برگزاری : 20 بهمن 98
ساعت : 17:30 تا 21:30
تحلیلگران : سجاد سعیدنیا-مرتضی تقدسی
تلفن : 09396023577
تهران میدان انقلاب خ کارگر شمالی خ ادوارد براون پلاک 17 عمارت شمسا
تحلیل روانشناختی فیلم جوکر
جوکر یک فیلم اکشن نیست ، یک درام روانشناختی غمناک است و رنج های مردی را که به او ستم شده است را به تصویر می کشد و اشتباه می کند.
شروع: یک کودک غمگین و مردی که در هرج و مرج گم شده است
آرتور عمیقاً ناراحت و گیج است. شغل او با احساسات او تضاد دارد ، که او در پشت آرایش پنهان شده است. او در تمام زندگی از نظر جسمی و عاطفی توسط دیگران مورد ضرب و شتم قرار گرفت. هر روز به خانه می آمد تا از مادری که در کودکی قادر به مراقبت از او نبود ، مراقبت کند. مادری که او را در واقعیت تحریف شده بزرگ کرده بود: هرچند چیزهای خوبی هستند اگرچه وحشتناک هستند. آرتور عمیقاً در مورد جایگاه خود در جهان گیج می شود ، چه واقعی است و چه خیالی.
هنگامی که تنها است ، آرتور بیشتر اوقات برهنه است ، تضادی آشکار با زندگی روزمره خود که در پشت نقاب پنهان شده است. او هویتی ندارد. در عوض ، او خالی است. او پوست خود را با آرایش رنگ می کند و عذاب عمیق او که با لبخندی جعلی که بر روی صورتش کشیده شده است. سپس ، حملات خنده وحشتناکی موقت ، آزار دهنده و آزار دهنده است.
آگونی ، لبخندهای جعلی و خنده دیوانه
واکین فینیکس کار بسیار خوبی را برای به تصویر کشیدن عذاب عمیق آروتور و دعوت از بیننده درون هرج و مرج ذهن خرد کننده اش انجام می دهد. همین امر تماشای این فیلم را سخت و دردناک می کند. هربار که آرتور سعی می کند از دنیای دردناک درونی خود خارج شود و با دیگران ارتباط برقرار کند ، حتی به عنوان یک دلقک ، یا یک کمدین ایستاده ، حملات خنده غیرقابل پیش بینی او ، او را به درون درد در می آورد.
خنده به عنوان یک بیماری ، ممکن است یک تیک یا یک بیماری عصبی تلقی شود. یک روانکاو اما می تواند تعبیر متفاوتی داشته باشد: مکانیسم دفاعی. بعداً می آموزیم که آرتور در دوران کودکی به شدت مورد آزار و اذیت و بی توجهی قرار گرفت و او را به سمت رنج سختگیر سوق داد و احساس یک عالم ظالم و غمناک را به وجود آورد.
در بیمارستان دولتی ، فلاش بک مصاحبه مادر آرتور با روانپزشک نشان می دهد که مادر هذیان او در دوران کودکی درد آرتور را کاملاً نادیده گرفته بود و همیشه فکر می کرد کودکی شاد است. والدین نه تنها بخش بزرگی از درک ما از جهان ، بلکه خودمان را نیز تشکیل می دهند.
آرتور کوچک به شدت گیج شده بود: من بسیار غمگین هستم ، دچار درد جسمی و روحی می شوم ، اما مامان می گوید من خوشحالم و احتمالاً انتظار دارد که من خوشحال شوم. این منجر به دوگانگی شخصیت آرتور می شود: دنیای درون و خارج با یکدیگر مطابقت ندارد و نخواهد بود.
این همه ممکن است انتخاب او در شغل را توضیح دهد که او از نظر دیگران خوشحال به نظر می رسد و سعی می کند ضمن تحمل عمق در درون ، آنها را خوشحال کند. و خنده دیوانه: سرریز از دفاع واکنشی ، فریادی از خوشبختی که مادر را راضی می کند و همزمان او و دیگران را دفع می کند. این آرتور را از جهان خارج محافظت می کند ، زیرا او را به درون پرتگاه درونی خود باز می گرداند و به درون خودش می پیچد. خنده هرگونه تلاش برای ارتباط با دنیای بیرون را مسدود می کند ، که توسط فرزند درونی او به عنوان فریب و وحشیانه درک می شود ، حتی اگر به نظر خوب روی سطح باشد. خنده او را از دنیایی که درک می کند محافظت می کند.
واقعیت چیست و چه نیست؟
بین هذیان او و مادرش ، غیرممکن است که آرتور بتواند واقعیت را از تخیل تشخیص دهد. در ضمن مادر ، او پسر مرد مشهوری است و حاصل یک عاشقانه پنهانی و پنهانی است. در بیمارستان دولتی است که دنیای زیبا و خیالی ، واقعیت او ، در هم شکسته است.
او می آموزد که مادرش روانی است ، به فرزندخواندگی رسیده است ، و مورد پسرش مادر مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. این سردرگمی در مورد آنچه او می تواند یا نمی تواند به آن اعتماد کند ، و چه چیزی به او صدمه می زند ، آسیب پذیری ، عصبانیت و غم و اندوه زیادی را ایجاد می کند. برای کشتن ، کشتن بعدی است.
در حال تبدیل شدن
مکاشفه در بیمارستان لحظه بیداری است ، نه تنها واقعیت ها بلکه برنامه نویسی دوران کودکی. او با روشی بسیار غمناک تبدیل به مرد می شود.
پسران می آموزند که چگونه از چهره های مرد ، بیشتر پدر باشند. در اینجا ، مرد – پسر دوست پسر – بی رحمانه و بدخواه بود ، و این چیزی است که آرتور می شود: او با متجاوز مشخص می شود. گزینه دیگر ، توماس وین ، دیگر گزینه ای نیست ، زیرا او اکنون می داند وین پدرش نیست.
او پدر می شود ، مرد مرد ظالم و بی رحمانه ، در حالی که هنوز آرزوی مادر را برآورده می کند: دلقک خندان. او مادرش ، لنگر خود را در غیر واقعی ، دنیای خیالی زیبا ، دروغ بزرگ می کشد. سپس او اقدام به قتل لنگرهای امید خود در دنیای واقعی می کند: بانویی که در آن خانه دوست دارد ، خیالاتش برای یک رابطه پرورش دهنده ای که هرگز نداشته است ، به طور بالقوه یک خانواده. دوست و همکارش ، نمادی از یک حرفه است. و موری فرانکلین ، یکی دیگر از چهره های ستوده پدر ، ارتباط بین آرتور و مادرش ، بین آرتور و جاه طلبی شغلی وی و ارائه نیکی. جوکر آنچه را که نمی تواند ، و نمی تواند باشد ، می کشد و قطع می کند.
آرتور نمی شود کسی باشد که به دنیا آمده باشد ، بلکه او بزرگ شده است – قربانی آرزوها و اعمال والدین است که در داخل مرده و صدمه دیده است ، با یک لبخند جعلی بزرگ برای دنیای بیرون و مادر. برای او طبیعی است که صدمه ببیند و بکشد ، زیرا برای او دنیا دروغ شیطانی است ، و او خود را با این جهان در میان می گذارد: مرده در داخل ، و عذاب.
جوکر یک فیلم سخت برای تماشای است.