ای زبان تو بس زیانی مر مرا ( آثار مطلوب روانشناختی سکوت )
آدرس کوتاه: https://psychevent.ir/?p=23959اطلاعات تماس
مشخصات دوره
معرفی دوره
ای زبان تو بس زیانی مر مرا
در روزگاری زندگی می کنیم که به سبب گسترش شهرنشینی و ازدیاد جمعیت دچار هیاهویی خاموش نشدنی و تراکم و تجمع اصوات انسانی و غیر انسانی در اطراف هستیم . شاید بتوان گفت یکی از مهمترین و عملی ترین مولفه های داشتن یک زندگی آرام ، شاد و معنوی ، کم سخن گفتن و زیستن در سکوت است . بسیاری از مشکلاتی که امروز گریبان بشر را گرفته ناشی از سخن گفتن بیش از اندازه و در زمان نامناسب است .
چند بار تابحال برای هرکدام از ما پیش آمده که در یک مذاکره ی شغلی ، زناشویی و یا دوستانه که در حال طی روند طبیعی خود می باشد یک جمله ی بی موقع و نسنجیده همه چیز را خراب کرده باشد ؟ چقدر از اختلافات ما با انسانهای دیگر ناشی از سخن گفتن زیاد و نابجا در تعاملات اجتماعیمان می باشد ؟
تامل در موارد بالا شاید بیش از پیش به ما یادآور شود که سخن گفتن به حد ضرورت و به وقت ضرورت تا چه اندازه می تواند آثار روانشناختی مطلوب بر ذهن و ضمیر ما انسانها بر جا بگذارد. به عبارت دیگر کم سخن گفتن انسان را به بصیرت ، آگاهی و روشن بینی می رساند و گویی پرده ای را از پیش چشمان او بر می دارد و بر عکس ، زیاد و در وقت نامناسب سخن گفتن علاوه بر ایجاد مشکلات اجتماعی ، دید آدمی را کدر و مخدوش می کند زیرا که سکوت انسان را متمرکز و سخن گفتن انسان را پراکنده می کند .
بسیاری از بزرگان در طول تاریخ ادیان و مذاهب و همچنین فلسفه و روانشناسی به محاسن و آثار شگفت انگیز کم سخن گفتن پرداخته اند . در جایی از پیامبر اسلام (ص) که لااقل از نگاه ما مسلمانان سخنی جز هدایت و ارشاد نمی گفت نقل شده است : السُّکوتُ ذَهَبٌ و الکلامُ فِضّة ( سکوت طلاست و بهترین کلام نقره ) و یا به تعبیر کنفسیوس ، حکیم بزرگ و فرزانه چینی که در جایی گفته است : همهی ظلمهایی که در جهان انسانی رخ داده است ظلمی است که بر کلمات رفته است. این نشان میدهد نفس سخن گفتن، گرچه به وقت و اندازه هم باشد، ظلمت میآورد، چه رسد به اینکه دراین سخنان هزار مسئله نامطلوب روانی هم باشد و به همان صورتی که کسانی مثل غزالی هم متذکر شده اند نباید گمان کرد که توصیه به سکوت فقط به واسطه آفات سخن گفتن است. اگر هیچ آفتی هم سخن شما را عیبناک نکند باز خود سخن گفتن قساوت بر دل انسان می نشاند .
حضرت علی ( ع ) نیز در بخشی از نهج البلاغه که به توصیف برادر ایمانی خود می پردازد یکی از فضایل وی را سکوت نام می برد و می فرمایند : “بیشتر طول عمر خود را در سکوت گذراند ، اگر در کلام کسانی بر او غلبه کردند اما در سکوت کسی بر او غلبه نکرد” .
بر اساس دیدگاه مولانا نیز غایت سیر و سلوک و عالیترین مقام یک سالک به راستی سکوت است و در داستان معروف طوطی و بازرگان در دفتر دوم مثنوی گویای این نکته است که سکوت منشا رهایی است.
در آموزه های آئین بودا سکوت از جایگاه ویژه ای برخوردار است و انسان در منظومه اندیشه های بودايي بايد به نيروانا برسد یعنی به مقام سکوت و خاموشی .
و در نهایت یوگا نیز که به عنوان یک روش اندیشیدن و زیستن راوی آموزه های اخلاقی و معنوی است تلاش می کند که انسان را در جهت دو سکوت هدایت نماید ، سکوت زبان و سکوت ذهن و فرد یوگی فرا میگیرد که اندیشیدن و تمرکز و هدایت آگاهی در سکوت بسیار آسان تر است . یوگا به ما می آموزد که در سکوت است که می توان خوب شنید و ادراک و احساس و دریافت کامل از طبیعت پیرامون داشت .
یوگا سفریست به درون و مرکب این سفر ، سکوت است .
نویسنده : میلاد تکسیبی ( روانشناس )
منبع : مجله دانش یوگا ( شماره 113 – اسفند 96 )