معرفی دوره
عاطفه چیست؟
?آن چه امروزه، در پرتو مطالعات و تأملات روان شناسان و فیلسوفان، درباره ماهیّت عاطفه، میتوان گفت این است که عاطفه، درست همچون میل، نه علم است، نه عمل، بلکه چیزی در میان این دو است.
به عبارت دیگر، خود عاطفه، اگر، به شیوهای تحلیلی، از علتها و معلولهاش تفکیک و جدا شود، احساسِ یک چیز است، نه دانستن آن یا انجام دادن آن، امّا، صرفا، وقوف به یک وضع جسمانی خاصی نیست، بلکه، افزون بر این وقوف، حاوی احساس تکانه ای است که آدمی را به کردن کاری درباره ی متعلق عاطفه میراند؛ و این متعلق عاطفه تیز چیزی است که صاحب عاطفه یا ادراک حسی اش می کند (اگر مربوط به حال و در تیررس حواس صاحب عاطفه باشد) یا تخیل و تصور اش میکند (اگر مربوط به آینده باشد) و یا به یاداش میآورد (اگر مربوط به گذشته باشد).
? این متعلق عاطفه همین که عاطفه را برانگیزد سبب میشود که عاطفه نیز، به نوبه ی خود، موجب پیدایش تکانه ای برای عمل به شیوه ای خاصی شود. مثلاً، بواسطه ی ادراک حشی یک خطر تهدید کننده یا تخیل و تصور یک خطر متخیل و متضور که احتمال میرود که در آینده رخ نماید ترسی پدید می آید. این چیز خوف انگیز، که متعلق ترس است، از نظرگاه شخص ترسیده، چیزی تلقی میشود که میتواند آزار یا آسیب برساند و، در نتیجه، موجب درد یا رنج شود و، نیز، چیزی است که شخصی، بالطبع، گرایش به گریز و پرهیز از آن دارد تا بتواند از آزار یا آسیب اش برکنار بماند.
به محض این که خطر تشخیص داده شود و تا زمانی که، به نحوی، از آن اجتناب شود آن احساس ترس خاص کلِّ حال دروني شخص را فرا میگیرد.
?این احساس ترس، تا اندازه ای، معلول چیزی که تشخیص داده شده، و کاری که انجام ،گرفته، است، تا اندازه ای، علّت نحوه ی ظهور أمور ونحوه ي رفتار شخص است و تا اندازه ای نیز، ملازم و همراه با پاره ای از دگرگونی های جسمانی و بدنی، مانند رنگ پریدگی، است.
نتیجه این که عاطفه دو جنبه دارد: یکی جنبه ی معرفتی و دیگری جنبه ی تکانشی یا تحریکی، جنبه ی معرفتی معطوف است به متعلق عاطفه، مثلاً چیزی که مرا ترسانده است؛ و جنبه ی تحریکی معطوف است به عمل، مثلاً گریختن من از چیز ترس انگیز.
? تأکید فیلسوفان و روانشناسان بر هر یک از این دو جنبه یکسان نیست؛ ولی، همه می پذیرند که عاطفه جز طبیعت حیوانی انسان است و اگر آدمی جسم نمی داشت نمی توانست صاحب عاطفه باشد، زیرا، چنان که اشاره شد، خود عاطفه، از حیث متعلق اش، بالضروره، بر ادراک حسی، تخیل، و حافظه توقّف دارد و غلیانات و تکانه هایش، از حیث ظهور و بروزشان، به اعضاء و جوارح جسمانی نیاز دارند، و این دو واقعیت تحقق عاطفه بدون وجود جسم را محال میسازند.
?مقاله مهمترین مسائل درباره عواطف آدمی،مقدمه کتاب من و دنیای درونم